نحوه شهادت داداش محسن
چراغ ها را که خاموش می کردند با هم می رفتیم پای روضه و سینه زنی سید رضا نریمانی هر شب وسط های گریه هایش می زد روی شانه ام ..رفیق دعا کن منم اینطوری شهید بشم :وقتی از اربا اربا شدن حضرت علی اکبر می خواند وقتی از گلوی بریده حضرت علی اصغر میگفت وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس میگفت وقتی از بی سر شدن امام حسین ضجه می زد و حتی از اسارت حضرت زینب …یک شب از دستش کلافه شدم بهش توپیدم <مسخره کردی هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی<لبخندی زد و گفت حاجی دعا کن فقط…..
آخرین نظرات